با نام و یاد خدای یگانه زهرا جان نمیخوام بگویم غم و غصه توکوچک وپیش پا افتاده است اما باور کن این خوابی که امروز عصر دیدم ومرا به یاد خاله ی پدرم انداخت; بسیار برمن و اینده ام اثر گذار است. چند ساعت قبل از خوابم باز هم از نبودن همایون درکنارم احساس بی تابی داشتم و با امید به اینکه باز هم ( مثل امروز صبح ) به خوابم بیاید; ببالین رفتم. اما بخواب; خاله ی داغدار پدرم را دیدار کردم که در حرم سید علاء الدین حسین بر سر قبر دختر ناکامش با اندوه فراوانی ماتم گرفته بود فضایی را در خواب درک کردم که هرگز در بیداری درباره کسی که جوانش را ازدست داده باشد احساس نکرده بودم یک دنیا پر از غم; .... گوشه ی کوچکی از اندوه بزرگ یک زن که یک مرتبه مرا به خود آورد که غم فقدان همایون در کنارم در مقابلش ;پیش پا افتاده می نمود. از خدای بزرگ و مهربان می خواهم که همگی شما را سعادتمند و شادمان در پناه خودش حفظ فرماید و امید وارم که همگی ما سپاسگزار زندگی و نعمات الهی باشیم قبل از آ کنه دیر بشود..... سولماز دوست کوچک تو;کسی که صدای غم های تو را می شنود ; قبل آنکه برای کسی درد دل کنی.